آهود، آحود

07:37

شب، صبح شد و من
کاری نکردم.
فکری نکردم
حتی به تو.

07:35

راه را نگو
چاه کجاست؟
که مقصدم را
جز چاه
راهی نیست.

16:28

می سوزاند آنچه مینوشت
زیبای ربودنی
آنچه هیچگاه
جرات انرا
نداشته ایم.

16:26

سوال این است
آیا اگر بمیرم
ویژ ویژ ویژ
مستقیم
خواهم رفت؟
یا نه مانند این نکبت
دور خواهم زد
دوری باطل

16:22

تیغت را بیاور
زمان رسیده است
شکافم ده
قلبم را
به روی میز
و پنس
قول میدهم
بیش از یک پالس
بنوازد عشق را

01:45

یک بازی
یک، دو
این سه حرکت
ماتی

01:39

خود را میبینم
چو باقیمانده عطری در همهمه هوا
و فنجان هایی که چشمان من است
با دردی شعایی
از قلبم
به دست های تیره ام
بهتی به عشقی
و عشقی به بتی


02:28

افسوس خوابی آرام در چنگال سیاهی
و قیامی به رهایی
قیامی ناخداخواسته به رهایی ایی ابدی
داستان روزمره ایی ست.

02:22

...
سکوتی است در اعماق وجود
که انعکاس می یابد
و گسترده می شود
تا از میان چشمان خفته ی باز می تراود
سکوت، غم و انزوا
و ترس و انزوا
و رهایی [و انزوا]

02:14

در برف ریزانی عشق را سروده بود
پرنده کوچکی که سرما را تاب نداشت
و در احتضار
به سحری
زنان به شیون در سیاهی چاه
صدایش میکردند
شاید
زلزله زمان
دست از دست فرشته مرگش
رها کند

02:02

فراتر از "رهایم کن" فریادت
ترانه ایست با نوای فلوتی مقطع
که چشمانت و دستانت می نوازد
در زمینه آرام موسیقی کلامت
برای آغوشی همیشه

برای ترانه چهارم موسیفی متن فیلم Chocolat از Rachel Portman