از بدترین کرده ام سالی میگذرد که البته اگر به واقع آن را بنگرم به سالی بود نه که سالی؛ چه که زمان گذاشته گرچه به مصابه کفاره نکرده هایم و نخواسته هایم و زیاده طلبی هایم و پلیدی هایم نباشد، مُنشایی است به پاییزی که هیچ کس، هیچ نتواند گفت و vortex ِ خود ساخته ام، سگدان درونم را خوب خواهد گایید، چنان که مطلوب آماده شوم
نقطه ایی تنها سکون، پایان، تمام. دو نقطه روی هم یعنی بیا بنشین برایت talk دارم میخواهم با کلمه هایم وجودت را تمامی در بَرَم گیرم نقطه نقطه نقطه پشت هم یعنی ادامه یعنی که هستم که بمان
اگه درست یادم بیاد، یه ستاره بزرگ (مثلا یه کم بزرگتر از خورشید) وقتی میخواد از بین بره، اول متورم میشه، باد میکنه و هر چی دور و برش باشه رو نابود میکنه که بهش میگن ابرنواختر، بعد جمع میشه، کوچیک میشه (مثلا یک دهم زمین) و میشه یه سیاه چاله. سیاه چاله اونقدر جِرمش زیاده که منحنی زمان و مکان رو خم میکنه. هیچی از خودش ساطع نمیکنه و همه چیز رو جذب میکنه، حتی نور رو.
دروغی گفتم دیشب من بادم، آفتابم، خاکم، آبم کوهسارم، درختم، بی شمارم، سبزه ام، سنگم، سفیدم و سیاهم آتشم بر گونه هایت من غمم در سینه خاموش تو آوازه خوانم، بی لکم سرخم، کبودم کوله بارم خواستگاهی در سفر همراه تو من آن تمامم، آخِرم گندمم دانه به دانه من انارم دوستت دارم
رفتیم شمال، اتفاق هایی افتاده که خوش گذشته، که گفتم با کسی share ات نمی کنم، که دوست دارم، که دوسم داری، که خیلی نوازشت کردم، که خیلی بوسیدیَم، که از دماغمون در اومد، که مریض شدی، که عموجون رفت، که نیستم که مراقبت باشم، که باید ترکم کنی، که دلم تنگه، که دورم، که میام.
مثل بهار نارنج میای و عطر تو تو همه شهر باد بهار پر میکنه مست که میشن مردم شهر شاد که میشن کوچه و بر مردم و تنها میذاری فصل که بره یه کوه غم جا میذاری تفصیر من نیست به خدا بادِ که بلوا میکنه تو دل من بوی تنت موی سرت رو میبره دنیامو غوغا میکنه
آهود را آحود هم گفته اند؛ ریشه احد و وحدت و یكتایی و بی مانندی. چه بدیهی است كه آهود ریشه
هدهد است، نشان راستی و صداقت و پیامبری؛ و حتی هما كه طایر بخت است و بر هر دری نمی نشیند و با هر كسی
نمی خیزد.گفته اند هدایت از آثار خیر دلبستگی است به او؛ و گاه آمده است آهو تخلیص همان است كه به غزالی
گفته می شود كه زیباست و معطر و فریبا ودلكش.