آهود، آحود

17:56

دورها
در مرغزاران بعید
یک مشت کلاغ
پیر و نزار
قصه ی سنگ سپیدی را
با نجوا
در گوش جوان باد
میگفتند

17:51

کاغذنوشته یک گدا در خیابان شماره 5

آسمان زیباست، نه؟
وقتی که پاییزه،
خواب-سقفی نمیشه،
نه؟

05:50

از بدترین کرده ام سالی میگذرد که البته اگر به واقع آن را بنگرم به سالی بود نه که سالی؛ چه که زمان گذاشته گرچه به مصابه کفاره نکرده هایم و نخواسته هایم و زیاده طلبی هایم و پلیدی هایم نباشد، مُنشایی است به پاییزی که هیچ کس، هیچ نتواند گفت و vortex ِ خود ساخته ام، سگدان درونم را خوب خواهد گایید، چنان که مطلوب آماده شوم

05:48

نذر کردم
هر روز پاییز
نگاهشان کنم
همه شان را
از آغاز
تا هر چه هست

06:43

شره دریای دنیا سرنگون بی
کنار بخت مو سیل روون بی
هرآنجایی که مو دس fold کردیم
زمین همرنگ مو خون جگر بی

02:21

شکار سگ رفتن
سیر نمیکنه شکمو
ولی دِلو که خوش میکنه

06:44

شبیه بیفتکی
که برای شام می پزی
شدم
فشرده، نرم،
نپخته، سرد

06:34

احساس میکنم
با یک سنجاق قفلی
به مانتو تو
بسته شده ام
همه وجودم
لا مصب
میلرزد
راه که میروی

06:33

نقطه ایی تنها
سکون، پایان، تمام.
دو نقطه روی هم
یعنی بیا بنشین
برایت talk دارم
میخواهم با کلمه هایم
وجودت را تمامی در بَرَم گیرم
نقطه نقطه نقطه پشت هم
یعنی ادامه
یعنی که هستم
که بمان

01:55

تا صبح
همه کمدها را می گشتم
کاش با خودِت کاندوم داشتی

01:53

هراس تنها ماندن
باز
تنها ماندن
از وحشت نمردنم
هیچگاه نمردنم
فراتر است

01:10

باور نمیکنی
ولی،
در زندگی بعدی ام
خاک خواهم بود
که درختان نازکی در آن می رویند

02:50

مانند گوسفندی که آبش خورانده اند نگرانم
کاش نبُری

01:36

در آغوش لبهای شیرینت بگیرتم
و کلمه های عاشقانه را به من بسپار
باور کن
بهترین پاییز را خواهیم گذراند
از یک شاعر دلبسته در یک روز مانده به پاییز در یک شهر ساحلی از کرانه مدیترانه

01:46

به تعداد نام خیابان های این شهر می بوسمت
به
تعداد
پلاک های نام کوچه های شهر
در آغوش میگیرمت

05:46

یک نفر فکر زمان را دزدید
دور گشت و دگر باز نگشت
دیگری ساعت شد
نغمه رفتن او را
تا که جان داشت بخواند

05:45


اگه درست یادم بیاد، یه ستاره بزرگ (مثلا یه کم بزرگتر از خورشید) وقتی میخواد از بین بره، اول متورم میشه، باد میکنه و هر چی دور و برش باشه رو نابود میکنه که بهش میگن ابرنواختر، بعد جمع میشه، کوچیک میشه (مثلا یک دهم زمین) و میشه یه سیاه چاله. سیاه چاله اونقدر جِرمش زیاده که منحنی زمان و مکان رو خم میکنه. هیچی از خودش ساطع نمیکنه و همه چیز رو جذب میکنه، حتی نور رو.

پ.ن.
ابرنواختر Supernova
سیاه¬ چاله Black hole

04:46

تو که صد تا یار داری هزارهزار سوار داری
با من فقیر خسته دل بگو چی کار داری
دوستان منع کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول ز تو پرسید که چنین خوب و چرایی

04:58

دروغی گفتم
دیشب
من بادم، آفتابم، خاکم،
آبم
کوهسارم، درختم، بی شمارم،
سبزه ام، سنگم، سفیدم
و سیاهم
آتشم بر گونه هایت
من غمم در سینه خاموش تو
آوازه خوانم، بی لکم
سرخم، کبودم
کوله بارم خواستگاهی در سفر
همراه تو
من آن تمامم، آخِرم
گندمم دانه به دانه
من انارم
دوستت دارم

02:03

قدم زدم
نشستم به سبزه ایی
قدم زدم
شکستم به قطره ایی
قدم زدم
به سیلی و به ماتمی
بدون شب بخیر آخری
به خواب (بی تو)
پر زدم

02:02

قطره ایی آب انار ترش از لبت چکید
من هنوزم تشنمه

01:59

خورشید و آب و باد و خاک

آفتابم
نور می بخشم و گرما
بر پهنه مواج تو
که خاک سیاهی در برت گرفته و
باد بی رمقی نوازشت میکند

04:26

دلم برای تماشات تنگه
دلم
برای بوی موهات
مزه لبهات
برگشتم

04:25

در انتهای تاب تو نشسته ام
چه دور و با
بسامد ظریف هر نفس
به آسمان که میروم
و بر زمین فرو
و آسمان و آسمان و بر زمین
شکسته سر

03:08

رفتیم شمال، اتفاق هایی افتاده که خوش گذشته، که گفتم با کسی share ات نمی کنم، که دوست دارم، که دوسم داری، که خیلی نوازشت کردم، که خیلی بوسیدیَم، که از دماغمون در اومد، که مریض شدی، که عموجون رفت، که نیستم که مراقبت باشم، که باید ترکم کنی، که دلم تنگه، که دورم، که میام.

15:06

2:46
دیشب.
3:17
یه شبی.
چهار بود یه شب دیگه.
هر شب هر شب،
بیدارم می کنه
خواب تو.

14:08

بهتره به روی هم نیاریم.
می دونی که میدونم.
نمیدونم که میتونم.

04:42

پیشه اهل نظر
دیدن و
جان دادن است

04:40

شهرام شب پره رو بلندش کن
آخرین رقصه
سحر
آخرین عملیات

04:32

سکوت
باز میاد
داره-سسسس
بارون
نزدیکه پاییز
ریز ریز
ششش
سسس و شششِ من
برای سبزه خاک تازه-ت
غمگینه

13:44

یک بشقاب خورشت بامیه در ساعت 3:43 بامداد

- سیر شدی؟
- اوهوم
- حالا آزمایش کن انگشتات کار میکنه

13:42

هر نگاه تو
شادباشی به رقص کودکانه انگشتان من
به بازوان برهنه توست

02:29

نصفه شب
پا که شدم
باز نبودی
تشکه داغ نبود
پَتوه بوتو نداشت

02:28

مثل بهار نارنج میای و
عطر تو
تو همه شهر
باد بهار پر میکنه
مست که میشن مردم شهر
شاد که میشن کوچه و بر
مردم و تنها میذاری
فصل که بره
یه کوه غم جا میذاری
تفصیر من نیست به خدا
بادِ که بلوا میکنه
تو دل من
بوی تنت
موی سرت رو میبره
دنیامو غوغا میکنه

02:27

شمع و رقص و ساز
نبند
در نیمه شب تاریک شمع آذین
بر ماه ابر-آبی-پوش
دستان تنهایی را

02:25

دلتنگی های یک Gamer خسته
خسته شدم بس که نیومدی و من
وقتمو
با نوشتنت پر کردم
بیا
...
میخوام ببوسمت

02:16

در که می زنم
می ترسم
می دونم
تو آخر یک شب
در رو روم وا نمی کنی
کاش
تا بعد زمستون این کارو با من نکنی