12:08
برهنهایی و من که رفتهام به عمق فکرهای چَرت
نگاه میکنم
سکوت میکنی
کنار تخت، لباسهای شسته و نشستهات درهمند
سیگار میکشم
و بوی چیزکی میان تابهایی ز بی خیالی تو و نگاه سرد من سیاه میشود
من و حسرت تو لباس تن میکنیم و زورق شکستهمان به دوش میکشیم
نگاه میکنی
سکوت میکنم
تمام من پُر است از گَردههای درد تو که قطره میشوند
باز میروم