آهود، آحود

01:48

باریکه های کاغذ سفید
به موج واژه های سیاه
از برکه های ما
به خاک، تباه

01:47

شاپرک چشمای تو
نیمه رُخِت
پر که میزد
دلکم پر میکشید
منو پرپرم میکرد

01:45

و تلنگر به حبابی
که ربوده ست دلم
دل دلکم
خوب سودایی است

21:54

روز بود
اما
تنها
میشد حدسی زد:
آنجاست
خورشید

19:52

می اندیشم
کوچه تقدیر من است:
برزخی بی ماوا.
که در آن، ظلمت من
با نهایت، روزی
پیوند خواهد خورد.
کوچه هایی باریک
و چنان عمقی که
پرتوان نوری
هرچند غریب
در تگش نتواند.
و من آنجا تنها
بی هدف ویلانم.
کوچه ایی سخت بلند
و عمیق و باریک
که اندام نحیفم
به زمختی هایش
دردناک
می ساید.