آهود، آحود

16:02

دیدن خواب تو شاید بهانه ایی باشد
اما
دیشب من
خواب میدیدم تورا و
در حسرت آغوش تو
که گویی دیگری آن را ربوده بود و با خود ناکجا می برد
شعر میگفتم

15:49

"آغوش تو"
تک واژه ایی که
در میان دفترم
گم شد

Your arms, just a word, dropped off my book.

15:41


یک نفر می رقصید
شب بود
بی آنکه بخواهد.

دیگری میخواست
لیک
از پای می لنگید.

دیگری دلداده بود و در میان حرکت موزون اندام تنش
آرام و آرام
دخترک را میپایید.

وان دگر در فکر سیگاری که هرگز آتشش نفروخت
بی تاب می بود.

دیگری پیپی به لب
ساقهای دختری خوش نقش را خوش می داشت

دیگری هم بود شاید
انباره میکرد آنچه هر کس پیش رویش داشت

کودکی هم بود
نق میزد
غذا میخواست

من هم بودم
بیصدا در گوشه ایی
شرم آلود
با یک دستمال کاغذی سرگرم

02:05

نمیتونم دیگه عاشقانه ایی بنویسم
دیگه
غزل
نمیتونم
یه مشت آهنگه قدیمیم که موندم
"دیگه این دل واسه ما دل نمیشه"
"نقش صد خاطره ست روزهای دور"
دیگه هیچ چیزی که تازه است و نو
به من لطفی نمیده
من کناری مینشینم گاهگاهی برایم جرعه آبی که نیمی را چشیدی پیشتر ها و رنگ سرخ لبهایت در آن ماندست
میآری برایم؟
من همش خسته م
تو میذاری بخوابم بی صدا آرام؟
من تنهام

01:42

وقتی دیدمش مثل یه کیک شکلاتی شیرین بود. مثل یه بچه دوساله که به کیک تولد همکلاسیشون شَر نگاه میکنند و انگشتشونو توش فرومیکنند ناخونک زدم بهش.
...

08:37

زندگی وقتی که می سوزد درونت
می تواند
آنچه بیرون مانده را
تا انتهایت هم بسوزاند

08:31

خانه خالی مانده ست
میآیی
...
فریادهامان را در فضای تیره اش
بر هم بکوبیم و
پریشان
اشک ریزان
جدا
از هم بخوابیم؟

13:23

مرا که میگریزم از خدا و سایه اش
سیا سیاه
چتر مرا
چنان عروس تازه تازه
پاره پاره کرده است و
من که بی پناه و مانده هر کجا
به بوسه ایی کنار تخت خود
میزبان جام خسته ام تو می شوی؟


13:10

مرد میترسید
از ماندن و بازماندن
لب گشود و آرام و جویده
جمله ایی گفت و برای فعل
سینه سنگین و گرمش را
از سوراخ های گشاد بینی اش
بفشرد

13:03

بودنت با من
ساده اصلا نیست
بکارت را نخواهی داد تنها
هر چه داری
در درونم
دفن خواهد شد

01:32

توی لبنان
مردم
میمیرند
توی اسراییل هم،
مردم، زنان و کودکان
باز با هم میمیرند.
جنگ
اینش خوب است.

07:08

من پیش تر
زین بیشتر ها
نمی آیم
تا فرودش آوری بر فرق من
ای گزمه

14:26

امشب شعرم می آید و
نرم نرم
با سکوت واژه های سرخ و گرم
که به لب های خوب و ناز تو بسیار می آید
به عمق تو
نیمه نیمه
سرک می کشم

14:23

دورتر مینشینم
از خود و
واژه ها
رفت و آمد واژه ها
را نظاره می کنم

14:23

شتاب نکن
من از دست
جوش نزن
نمی روم

14:18

کوفته بر دیوار می بوسمت
تا نرمیت را
با من
قسمت کنی

14:12

وقتی که حمام میکنید
سینه هایتان را و آنجایتان را
پیش از موهای سرتان بشویید
من
با چرک زیر ناخنتان
همزادم.

05:33

من دست هایی دارم
بلند
که نمیبینی و هر جا باشی
باز آن دستانم
دور اندام لوندت
جا دارد

01:43

سبز رنگ بدیست
نپوش
یاد امید میاندازیم و زندگی
یاد بهار و مناظر خوب و شاد
نپوش
ننویس و نخوان!
سکوت کن سبز را