یک نفر می رقصید
شب بود
بی آنکه بخواهد.
دیگری میخواست
لیک
از پای می لنگید.
دیگری دلداده بود و در میان حرکت موزون اندام تنش
آرام و آرام
دخترک را میپایید.
وان دگر در فکر سیگاری که هرگز آتشش نفروخت
بی تاب می بود.
دیگری پیپی به لب
ساقهای دختری خوش نقش را خوش می داشت
دیگری هم بود شاید
انباره میکرد آنچه هر کس پیش رویش داشت
کودکی هم بود
نق میزد
غذا میخواست
من هم بودم
بیصدا در گوشه ایی
شرم آلود
با یک دستمال کاغذی سرگرم