از این خاک رمیده گله ایی گذشته است و لرزش عبورشان و جای سم های پهن و باد نفس هایشان بر این خاک بی حاصل بی رمق سیاه کرم های پست را لهیده و ممزوج کرده است
پاسخ هر پرسش تو در شب اول حکایت های گرمی از زنانی هست که شبهایی به آغوش هوس آلودشان آرام غلطیدم. - بگذار تا برای هر پرسش تو بیشماران پرسشت پاسخی دیگر بیابم
سکوت خیس باران فرورفته در درونم و نفسی هم که فرو رفته سیاه چاله ایی سیاه همه را بلعیده است تنها سایه ایی شبانه به جا مانده تیرکی بر شکاف دیوار شکافی مکنده
همیشه میپرسم از راننده ها که مسیر بعدی شما کجاست وقتی از ماشین پیاده می شم. وقتی مقصد دیگری ندارم. کنجکاوم که بدونم بعد به کجا میرند. شاید وسوسه شدم که برم. شاید مشکل بی مقصدی ام حل شد. کجا میروی؟
هجده نوزده بیست بیست و یک بیست و دو بیست و سه بیست و جهار بیست و پنج سیگار روشن کنم برات؟ بارونه کبریتم نم کشیده نم کشیده من کشیده سیگار هفت نخ هشت خط تا بیست و شش
و سکوت را سرد و سوزناک بر حنجره توکا حفره ایی سیاه. و تیغه ایی به شکاف لاله. نخوت پرواز در نجوای شبانه زنجره یا چراغ زنبوری [صدا همان بود... در سینه ی تپنده-گریخته. خاک پوشی از مروارید های سپید با دانه های سیاه از حدقه های خالی سرخ به زیر سم. بس است، واژه را شب.
آهود را آحود هم گفته اند؛ ریشه احد و وحدت و یكتایی و بی مانندی. چه بدیهی است كه آهود ریشه
هدهد است، نشان راستی و صداقت و پیامبری؛ و حتی هما كه طایر بخت است و بر هر دری نمی نشیند و با هر كسی
نمی خیزد.گفته اند هدایت از آثار خیر دلبستگی است به او؛ و گاه آمده است آهو تخلیص همان است كه به غزالی
گفته می شود كه زیباست و معطر و فریبا ودلكش.