آهود، آحود

08:37

ساعتي بيکارم؛ يعني خود را بيکار کرده ام. فرصتي در ميان تلاتم خستگي آور مشغله هاي کاري که تو را ببينم. از اين جايي که من هستم تا جايي که شايد تو باشي ساعتي و کمي بيشتر فاسله نيست: راه مي افتم. راه طولاني است و در راه افرادي زياد در عبور. همه را مي بينم، تماشا مي کنم، با دقت، همانطور که تو را تماشا مي کنم [شايد تقريبا همانطور] تا شايد آنچه به ديدنش مي آيم را زودتر ببينم. تا شايد راه مانغي شود براي آمدن؛ شايد که گمراه شوم. دريغ که آنچه مي بينم به جلوه تو مي افزايد و مي آيم. و مي بينمت... چه کنم که براي بازگست نه دل دارم، نه زمان: ساعتي ديگر از کار به راه رفت.

17:42

آقا من عصبانيم! من ميرم فيلم مي بينم واسه اينکه چيز ياد بگيرم و واسه اينکه لذت ببرم. چند تا چيز تو يه فيلم هست که واسم مهمه: سناريوي فيلم (شامل داستان و ديالوگ ها؛ اونم حرف به حرف و کلمه به کلمه)؛ کارگرداني؛ فيلم برداري و تدوين؛ موسيقي. اون وقت خيلي بهم بر مي خوره که ده درصد يه فيلم به زبان هاي مختلف باشه بدون زيرنويس! ديالوگ هاي پشت زمينه رو نميگم، وقتي شخصيت هاي اصلي يه فيلم به يه زبون ديگه حرف مي زنن (حتي براي فحش دادن) قسمتي بوده که نويسنده يا کارگردان (يا يه نفر... هر کي) در بارش فکر کرده، تا جزو فيلم شده. اونوقت چرا من بايد محروم باشم از فهم؟ اگه به قول امير ديالوگ مهمي نبوده، آقا! نيارين! نذارين تو فيلم! آقاي تبريزي، آقاي مجيدي، به خدا شما که ديگه (انشالله) الکي فيلم نمي سازيد؟ خوب آقا ما ترکي حاليمون نيست! رفيق ترک هم نداريم باهاش بريم سينما واسمون دوبله کنه! تازه، روسي هم بلد نيستيم! دو خط زير نويس بزارين زير فيلم چي ميشه؟
به هر حال، به آسمان نگاه کن فيلم خوش ساختي بود از اين کمال تبريزي. واقعا اين آقا بلده فيلم بسازه، حالا مي خواد فيلم سفارشي باشه، يا سناريوي بي محتوي، يا اينکه همش مجبور باشه شعار بده! فقط يکي به اين آقا يه کتاب درست و حسابي که به درد فيلم ساختن بخوره بده و بهش نگن واسه اين سازمان و اون بنياد فيلم بسازه. همين.
راستي، هنوز عصباني...... نمي دونم! يه نگاه به بالا بندازم بعد مي گم....

پ.ن. اين پيمان يزدانيان خيلي کارش درسته؛ موسيقي اش يکي از نکات قوت فيلم بود. همين!

00:15

* سلامم کرد از دور
از پس شيشه هاي قطور
* سلامي بي صدا، آرام
با تکان سر و لب و چشم ها و ابرو
* سلامي که هيچ نشنيدم
و تا نيمه بيش نديدم
* سلامي خوب و دوستانه و نکو
مهربان و لطيف و شاد چو رود
* نه سلامي که در هر روز مي شنوي
و نه شوري که در هر سلام باشد

15:04

"الو! سلام، خوبي؟ دلم برات تنگ شده بود، سرت شلوغه؟ مزاحم نميشم، يه خبري بده از خودت، دوس..." بوب بوب بوب بوب بوب بوب...

00:55

يک نفر شب زاد
يک نفر از حکايات شبانه باخبر
نيست آيا؟
دست گيرد دلم را و بپايد قصه هاي روشن شب زده ام را
نيست مردي، زني، دلشده اي، بيتابي؟
کز من تاريک روشندل سراغي نيمه شب گيرد؟