13:10
مرد میترسید
از ماندن و بازماندن
لب گشود و آرام و جویده
جمله ایی گفت و برای فعل
سینه سنگین و گرمش را
از سوراخ های گشاد بینی اش
بفشرد
از ماندن و بازماندن
لب گشود و آرام و جویده
جمله ایی گفت و برای فعل
سینه سنگین و گرمش را
از سوراخ های گشاد بینی اش
بفشرد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home