آهود، آحود

07:34

دايره کامل / قطعه گم شده

چندي پيش دايره کامل سيلوراشتاين را ديدم و آنرا به بسياري معرفي کردم تا برداشتشان را از داستاني ساده که شايد حتي لبخند بر لبان بياورد بدانم. يکي تنها گفت "جالب بود" و ديگري پرسيد "آخرش آدم بايد دايره کامل بشه؟" و غيره و غيره. حداقل مي توان گفت که اين داستان باعث مي شود که همگان (شايد هم براي مدت کوتاهي) به فکر فرو روند و حکايت خود را محکي بزنند.
مي توان ديد هاي متفاوتي از آن داشت: براي مثال از منظر روابط ساده (پيچيده) متقابل انسانها يا حتي خيلي عميق تر از "بود"هاي عادي روزمره زميني به آن نگاه کرد. واقعيت امر اينست که معتقدم انسان موجودي است به شدت اجتماعي که نيازمند يکديگر است و اين نياز را در همه موارد براي دست يابي به همه چيز مي بينم. و هر کس براي ميل به هر هدفي نياز به مدد دارد و وظيفه انساني او همياري و همراهي با همنوعان خويش در اهدافشان است. حال که شايد اين همراهي، تنها گذاشتن او باشد.
گمان مي کنم که رسيدن به (هر) کمال مطلوب نياز به يافتن محمل (همراه) مناسب دارد. اين ايده ال ترين پيشرفت ها است که با هم رو به مطلوب يکسان رشد کرده و سبب رشد يکديگر شوند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home