آهود، آحود

06:54

آرمین گفت: این یه سکه است 500 روشو میخوای یا پشتشو...
گفتم: هیچ کدوم، می دونی چرا؟
پرسید: چرا؟
گفتم: من هر کدومو بخوام اونورش می آد...
گفت: بگو...
گفتم: پشت 500
تا حوصه داشت انداخت... همش 500 اومد...
آخرش سکه پرت شد یه گوشه ایی که دستش بهش نمیرسید در حالی که 500 رو فریاد میزد

همیشه هینطور بوده...
تو که منو میشناسی که می دونی ...
هیچ وقت به هر چی خواستم نرسیدم...
هیچ گاه ... هیچ هیچ ...

1 Comments:

Post a Comment

<< Home