آهود، آحود

11:40

تنها بودم
دختره گفت: شلوارتو در بیار! حوله رو بپیچ دورت بخواب تو تخت
با ترس گفتم باشه ....
بعد یهو یه زنه اومد، یه زن ترسناک
گفت شورتتو بکش تا زانوت پایین...
بازم گفتم باشه ....
یکیشون یه آمپول بهم زد ...
دیگه هیچی نفهمیدم... هیچی ...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home