13:03
هر دم
زمزمه ایی بود
که مرا
به سنگی می خواند سیاه
با نبشته ایی سپید.
خواندنی به رفتنی
که به اختیار نبود.
سویی
که از آن پس
هیچ نبود.
انجامی هیچ
و هیچی ِ انجام.
نبودی* چون بود
و بودی چون نهست*.
*نبود: نبودن.
*نهست: وضعیتی که "هست" نیست.
زمزمه ایی بود
که مرا
به سنگی می خواند سیاه
با نبشته ایی سپید.
خواندنی به رفتنی
که به اختیار نبود.
سویی
که از آن پس
هیچ نبود.
انجامی هیچ
و هیچی ِ انجام.
نبودی* چون بود
و بودی چون نهست*.
*نبود: نبودن.
*نهست: وضعیتی که "هست" نیست.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home