آهود، آحود

پنج شنبه، 10 فروردین 1385

11:49

[نغمه های یک شب بارانی]
در سلاط روز
مرغکی
سوزناک مینالید
شرتش را
موج های شناور بر باد
ماهرانه با انگشت سبابه
به تاراج
بربودند

11:46

دیشب
مردکی
ادای خدا را در
برایم سعی می آورد
[پرشیای مشکی]
زیر پایم
خوب ماتحتم را
سخت میگایید

11:45

شبی
من
به
توهمی
پایان
بیش
رسیدم.
نیستم.

11:43

سقف کوتاه
دیوار ها سیاه و تنگ
من منگ
[قبرم کنید اما]
دست های بلندم را
برای بوسه باران و
برگِ درختِ باکره
بیرون سنگم
اندکی حتی نوک انگشت
آزاد بگذارید

دوشنبه، 7 فروردین 1385

07:52

صدای سیگار و بوی زن
آه . . . .
[حسرت]

07:24

در این باران
غوطه ورم
چو عن
[داستان من]
سیفون را
تمنا...
بکشید

یکشنبه، 6 فروردین 1385

15:40

فریاد میخواهم
با صدای بلند کنم
که بیزارم از
همه-تان
[تیمارستانی برای ماه بعد من رزرو کنید]
وخامت،
وضع من است
بس است
کیرم دهانتان

15:39

از یاد رفته است
دیگر
زمانی
من خدایِ که
به گا رفته است

15:26

خوره های روح من انگار
بیشتر
شکم پرست شده اند
یا شاید
گوشتش این روز ها
اندکی چرب تر شده است.

شنبه، 5 فروردین 1385

15:46

برکه را میدیدم
با برگ های زرد شناور
و کودکی هایم
زیر موج های کوچک
محبوس

14:59

امشب
ساعت دو و بیست و سه
یا شاید ... شش
به آبدزدک زشت
احساس ِ
علاقه
کردم
.
.
نه آنکه بخواهم با من بخوابد
یا ساق های بلندش را
نه
نه
نمی دانم
فقط
علاقه

14:58

الان لگر کسی به نجوه گوزیدن من همم کیز دهد خورم رت میگشم
ولممکبید
من طاقت نئترم

14:39

زیر لب، زن
بی صدا فریاد میکرد:
"سیگار اول،
بعد من،
بعد هم سیگار"

پنج شنبه، 3 فروردین 1385

06:04

با اولین نور صبح می میرم
بیشک
اگر تا صبح
هردو کنارم باشید

06:01

خوشوقت است،
نفهم.
حتی
خوشبخت است.

05:56

چون کرمی نشد
دونیم شوم
تا نیمه ام
با آن دیگری
همخواب
حتی

سه شنبه، 1 فروردین 1385

15:06

وصیت نامه

بید مجنون را
دوست دارم
پای آن دفنم کن
در کنار قبرم،
یک دو تا تپه بکار؛
سبز باشد.
دور تا دورش را، دشت بکِش
آب اگر داشت چه خوب
در هر حال
خوسه*
یادت نرود؛ می دانی
طاقت مرده ء دیگر که ندارم،
زنده ها هم برمند
آرمین خواست اگر
آزاد است
یا هر کس که چو من بدبین است.

*صورت که در پالیزها بر پای کنند گریختن سباع و وحش را

دوشنبه، 29 اسفند 1384

15:08

بی هیچ ساز
یا نوا
جز یک ضبط یک لبه
که تکه تکه کردمش
یا هیج شعر و
هیچ کتاب
جز چندین هزار فرسنگ و
شاید یکی دوتا دیگر
من
این چنین
بزرگ شدم

04:00

کاش کسی زنگ نمی...
سوالی ...
نَدا... کاری
جز سکوت
که دارد کم کمک عاشقم ...

03:56

بگذاریدم
---------بی آنکه نگرانم شوید
من را تنها
---------که چه میکنم
بدون من
---------که کجایم
همیشه خوشتر است
---------که سیگار نیمه می کشم
شما تا ته بکشید
---------که من تنها
نه به یاد من
---------که من بدون من
در بالکن های مه گرفتهء سرد
---------که صاف

03:31

طفلکی خل شد
کسی طفل دیگری بزاید!

جمعه، 26 اسفند 1384

17:11

لای در را بگیر
سوگ می آید!

16:46

هیچ هیچ
پوچ از هیچ
حتی نوایی که
پیچده است از تنبور
یا عودی، تاری
سحر شد!
همه این بار ِ بیماری
سحر شد!
درمان خیال مرگ آلود
ستاره، من، یک رنگ
سحر شد!

چهار شنبه، 17 اسفند 1384

16:32

برهنه می شوم
آنگونه
که رگهایم را
ببینی

پیاله ات کجاست
می خواهم جرعه ات
شوم

16:32

لبهای زیبایت را
نگهدار
هیش
من بگذار
سرم را برگردانم
نمی توانم طاقت
خنده هایت میگفت زیباست
بگو از من
هم
دوست داشتم

16:29

قدم
واژه
از تیاتر شهر
برمی دارم
می نویسم
طولانی ترین شعرم را
تا پل مدیریت
به سمت ناکجا
به رنگ فنا

دوشنبه، 15 اسفند 1384

17:09

انسان آیا
آن زمان که رید اول بار
[عصر سنگ]
راه میرفت
یا ایستاد؟
نشست آیا؟
سرخ بود با بوی تعفن مُرده و با درد
هان؟