آهود، آحود

یکشنبه، 10 اردیبهشت 1385

15:58

چند دانه تخمه
با یک مشت پوسته
---------های آنهایی که خوردم اندکی تر پیش
با فالی بود کین چنین میگفت
"دیدار یار غایب
دانی چه ذوق دارد؟"
یکصدی و پنجاه تومان هم بیش

جمعه، 8 اردیبهشت 1385

16:45

خوب میدانم از مگس ها
سخت بیزاری
با سماجت در جسارت کردنت همواره می کوشند
پشّه ها اما
همیشه در کنارت آرام می مانند

پنج شنبه، 7 اردیبهشت 1385

16:56

زیر خروارها مردم
مدفونم و
از بوی گند ایشان
شامه ام آکنده است

16:52

سایه های
---------جمله های من امروز کوتاهند
آه ای نورهای شاد،
---------رنگین و هوس آلود
پیش من می آیید
اندکی مایل تر؟

00:59

هیچ کس زاغچه ایی را سر یک مزرعه جدی نگرفت
هیچ کس
هیچ کس
هیچ کس
هیچ کس
هیچ کس
هیچ کس
هیچ کس

00:57

هذیان صبح شد
وینک اشک

چهار شنبه، 6 اردیبهشت 1385

17:08

میخواهم امشب تا صبح
با چشمان باز
[تا صبح]
به یاد هیچ کَس یا که کُسی
تا خود صبح
چو باران و بوی آن درخت
آنقدر خیس و گند کنم
همه مردمان شهر و شهر مردمان
به جلق و سیگار و مدفوع خونی ام.

06:37

پرندگان زیبای دور من
به شکار قورباغه قد بلند خوشقواره ایی
له له میزدند و من
به منقارهای سرخشان
نگاه رشک بسته بودم

سه شنبه، 5 اردیبهشت 1385

03:08

من یک بیماری مزمنم
به من
دچار
نشوید

دوشنبه، 4 اردیبهشت 1385

15:16

من یه پشه م.
وقتی میام صدا دارم
ویز
ویز
می بینی ام
از خون تو، یه ذره بیشتر نمی خوام
همین یه کم
میام ولی هر روزی که خودت بگی
زالو که نیستم به خدا
نفهمی از کجا میام
صدا دارم
تموم بشه خون تنت
درد ندارم
از دست من راحت میشی
دست تو که تکون بدی
من یه پشه م.

14:48

از حسادت، آوازها،
خروارها سال است یا ماه
سازها را کشته اند و
شادند از فتح خویش.

14:45

بی هواسی بود انگاری
ماه
از پس ابری که باد هوسران برده بودش
روی لب
سرخاب می مالید.

یکشنبه، 3 اردیبهشت 1385

03:43

این یکی انگار سبز است
(می دانم نیست)
آن یکی
آه ... آری رسیدم
این چپی اینجاست
انگار چیزی میگوید
نه آنکه چون بریل مشق شب باشد، صدا دارد!
مرا آرام میخواند، میخواهد.
نمیدانم
سرم را میگذارم
در میان جمله های داغ بی فعلش
سکوتم با صدای ضرب دار مبهمش درگیر
اما من، چون راکُنی، آرام می خوابم

شنبه، 2 اردیبهشت 1385

07:38

احساس میکنم دارم مثل توپ بولینگ میشم یا توپ بیلیارد: اونی که میزنن به توپ های رنگ رنگ و همه توپها پخش میشن. به هر مشت رنگی که میرسم پخش می شن... دور میشن... فرار میکنن ازم ... یه مدتیه پرت شدم سرعتم زیاده به خیلی ها برخورد کردم خوردن زمین یا رفتن تو سوراخ و افتادن توی تور... من دیگه هیچ کی برام نمونده .. .سرگردون تر از این نبودم رو ریل بولینگ یا میز بیلیارد

شنبه، 26 فروردین 1385

14:49

پایین نمیایی؟
من خواب دارم
از آسمان
به تخت من
[بی وزنی]
که خسته ام
بیا بخواب
یا به خواب
برهنه ، سربریده،
دست دست
از آسمان؟

14:29

Depending upon the particular rendition of the legend, Don Juan's character may be presented in one of two perspectives, or somewhere in between. According to some, Don Juan was a simple, lustful womanizer, a cruel seducer who simply gets sex wherever he can. Others, however, see Don Juan as a man who genuinely loves every woman that he seduces, and it is his gift to see the true beauty and intrinsic value which exist within every woman.
[+]

پنج شنبه، 24 فروردین 1385

04:21

یک حوض آب
هشت گوش و هوس
برای غوطه وری.
پوست،
خیس.
و ساق های برهنه دختران غرب
چهار دختر
هشت ساق

یکشنبه، 20 فروردین 1385

08:45

فریاد را میجوم و
تفاله اش را
به پاشنه
میسپردم

شنبه، 19 فروردین 1385

08:56

بکارت باغ را
به سخره گرفته بودند
زنبور های عسل.
و موش ها و موریانه ها
بی هیچ توجهی
میکاویدند
تخمدان هایش را
که هیچ به همه
داشت میپیچید

03:56

ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
یا از پس صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بردمیدن بودی

03:48

آرمین میخواست
قبل ترها
که ساز بزند و شعر بگویو شاید
کامپیوتر بخواند
حال را
نمی دانم
نرگس را
ایمان را اما
زن میخواهد انگار
یک دو باری بیرون رفته و
صد باری دخترک را بوسیده
از پشت یسم های نازک تلفن
من
نمی خواهم چیزی
دست بردارید
از سرم

سه شنبه، 15 فروردین 1385

15:02

کک، کَرَم، کرور، کلاه
کَرَکی کمک! کودک، که کور
کود، کحل، کمال، کمد،
کوروساوا، کِرم، کام
کاردک، کسروی، کدّی
کامو، کامل، کُرد ، کردار،
کمر، کَره، کُره، کُس
کِرِم، کلام، کُرُم،
کرک، کوک, کاسه
کوه کم کولاک
کَس، کومه، کر، کار
کوسه کلاس
کلمه: کم، کساد
-
من، علیرضا همه.

یکشنبه، 13 فروردین 1385

14:45

[جانور درون هر کسی زیباست]
گرگ دارند بعضیها
دیگران مار و رتیل و خرچنگ
سگ، آهو، کلاغ و میش یا اسب
یا حتی خری دیدم که میگفت پلنگ
من
اما من
سوسک را بیشتر دارم دوست
در گُه خیس شما محو
چون من

11:41

من اسبم
بارم کنید
و اگر گشنه شدید
من هستم
[شقه شقه]
شامم کنید

11:40

همیشه فکر میکردم؟ نه! احمق تر از آنم که همیشه فکر کنم. فقط حالا... احساس میکنم به نیمه عمرم رسیده ام. نه که به همین طول به عمرم مانده باشد. نیمه عمر چیز خطرناکی است. من زودتر میروم. خیالتان راحت باشد.

11:36

در بدنم سوراخی است
که گاه گاهی
[حیوان درونم]
اشک میریزد
گرم گرم

11:34

[احساس های خرچنگی]
شورتم میخارید و
کف دستم
سوزه سوزه
سرخ میشد