آهود، آحود

06:41

دکتر جان،
درد دارد هنوزم کون من
چشمم
نمیدانی چگونه باز می سوزد
انگار
یک فریاد اشک در زیر آن چنگ می اندازد
دکتر جان
خسته ام انگار
دردی درونم هست
که در گوشم از اندوه نگاهم میزند تاول
خدایی نیست
کوره راهی نیست
دکتر جان،
صدای سینه ام از خر و خر افتاده
سیگار هم، دلدار هم،
این جمله های خسته و بی رنگ هم.
هیچ هم نیست.
دکتر جان،
کاش می گفتی علی بیراه میبافد
کاش می شد بگویی
چاره ایی همسوی نابودی
در نهایت هست.
دکتر جان،
دوای بهتری داری؟
خوب با اینها نمی خوابم
هزاران خواب از خروارها هزارپای سیاه ترسناک
هزاران گام
در هزاران-توی بی پایان تنهایی.
دکتر جان،
کون من از درد می سوزد
یک نفر شاید مرا دیشب میان خواب...
... دکتر جان؟

1 Comments:

Post a Comment

<< Home