آهود، آحود

دوشنبه، 19 مرداد 1388

13:13

خواب دیدمت
که آمدی
نشسته ای و از نمیدانمِ همیشگی پیک پیک جرعه میزنی
یکی دو ماه به صورتم زدی که بعد میروی

خواب دیدمت
که سایه های رقص و لزر چند ده درخت تازه سبز
به روی صورتِ نگاه عینکت
به ساز تازه ایی
واژه میزنند
خواب دیدمت که خسته ای و بار خستگی
خسته تر نمودتت
از آن نمیکنی و زآنچه میکنی
خواب دیدمت

دوشنبه، 12 مرداد 1388

22:05

عصرهای خسته جمعه
هفته ایی دوبار
بی هیچ تازگی
عین پیره زنی
وای با دو ردیف دندان
در لیوان
تکرار می شود
خسته می شوم
از نکرده ها
می خوابم
رها رها
ان مع العسر یسرا

Labels: