آهود، آحود

پنج شنبه، 5 بهمن 1385

03:23

ایستاده ام
بادم
زوزه ام صدا
که می شنوی
نمی شنوی هیچ

چهار شنبه، 27 دی 1385

08:00

از قروه بود کردستان
نمی دانست قروه چیست
"کوهی بود شاید" می گفتم
جنگ که بود
میمردند برادرهامان
یادش بود
"کجال"
میگفت
دیگر فکر بابایش نیست
بیشتر میخواهد سینه هایش را بلیسد یک نفر
میگفتم بگو بیشتر از برادرهایی که میمردند
از دوست برادرش برایم گفت
که دیروز در سرمای قروه سخت جان میداد
در میان پاهای آتشینش
میگفت زنان قروه زیبایند
میگفت آیا که میخواهم که شب
در قروه پیشش باشم
کاش میشد
قروه مردان بزرگی داشت
من نمی آیم.

سه شنبه، 19 دی 1385

02:08

شکایتی ندارم

یکشنبه، 17 دی 1385

01:10

دخترک وقتی که میلغزید بر پیشتر شنزاری که من بودم
گفت من صفر، نه، یک، دو دو و چندی صفر،
یک پنج
خواستی هم بزن زنگی
دوست دارم

00:52

زندگی هم حتی
کلمه ایی fancy
گاه گاهی
شاید هست
دوستش دارم

دوشنبه، 11 دی 1385

07:56

کاره باشم یا High Cards
فرقی ندارد
حوصله ش نیست
fold-م کن!